لوس شدن ترانه جون واسه مامانیش
از شمال که برگشته بودیم شب مامان جون طاهر ه اینا خونه ما موندن. تو اون شب شیر که خوردی نمیخوابیدی و بیقراری میکردی. هر کس بغلت میکرد ساکت نمیشدی و گریه های بدجور میکردی که هممون نگرانت شدیم. ولی تا من بغلت گرفتم و چسبوندمت به خودم ساکت شدی و خوابیدی ..........فکر کنم توی این چند روز که شمال بودیم نتونسته بودم مثل همیشه باهات حرف بزنم و بازی کنم و تو عصبانی شده بودی. الهی فدای چشمای قشنگت بشم دختر گلم . منو ببخش که اگر اذیت شدی.