ترانهترانه، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 23 روز سن داره

روياي زندگي مامان و بابا

سال جديد

سلام ترانه كوچولو موچولوي خودم خوبي؟ البته كلي تو اين مدت بزرگ شديااااااا نميدونم از كجا شروع كنم. خوب بي مقدمه از يك جا شروع ميكنم ببينم تا كجا پيش ميره.... روز 29 اسفند بعد از پيچيدن وسايل و مرتب كردن خونه حدوداي ظهر راه افتاديم بريم سمت قم . من و بابايي هيچ چي خريد عيد نكرده بوديم البته من خيلي به خريد براي عيد اعتقاد ندارم ولي اگر چيزي لازم داشته باشيم كه نميشه نخريد.  من كفش و شلوار لازم داشتم و بابايي هم همينطور. همون شب و فرداش خريدامونو كرديم و روز 30 اسفند قبل از ظهر راه افتاديم كه بريم پيش مامان جون فاطمه اينا.. سال تحويلو رفتيم زيارتگاه امامزاده علي بن  محمد باقر عليه السلام توي مشهد اردهال و اونجا كلي براي سلامتي و ...
17 فروردين 1392

آخرين روز كاري سال 91

سلام ترانه گلم. امروز روز 28 اسفند 91 و آخرين روز كاري سال 91 هست. عزيز دلم امسال سال خيلي خوب و شگفت انگيزي براي من و  بابايي بود. مهمترين و شيرين ترين اتفاقش تولد گل زندگيم بود كه شما باشي. آشنا شدن من با تو ....... تو توي سال 90 هم با من و بابايي بودي ولي توي دلم. من تو رو نميشناختم و قيافتو نديده بودم و اخلاقياتت دستم نبود ولي امسال هم چهره ي ماهتو ديدم هم فهميدم كه خدا چه دختر صبور و مهربوني بهمون داده. هيچ وقت امسالو فراموش نميكنم. امروز شما پيش خاله فائزه هستي و من قراره طيق معمول هر روز زودي بيام خونه و تا 17 فروردين ديگه پيش هم باشيم. اگر بشه با هم بريم سفر و خوش بگذرونيم. امسال اولين عيد نوروزو با شما تجربه ميكنيم. انشاالل...
28 اسفند 1391

هفت ماهگيت مبارك گل خوشگل من

ترانه قشنگم امروز هفت ماهت تموم شده و وارد هشت ماهگي شدي. فداي دختر گلم برم كه اينقدر تند تند بزرگ ميشه و ما نميفهميم كي اين همه پيشرفت  كرده........ قربونت برم پيشرفتات اونقدر سريع و پشت سر همه كه اصلا يادم نمياد كدومو برات گفتم كدومو نگفتم. يكي از كارايي كه ميكني اينه كه هر وقت بيميل باشي به خوردن تا ميبيني قاشق داره مياد سمت دهنت لباتو به هم ميچسبوني و فشار ميدي و سرتو هل ميدي عقب و يكم غر ميزني. الهي فدات بشم. تو از كي اين كارارو ياد گرفتي تا چند وقت پيش هر چي مياومد سمت دهنت كه دهنتو باز ميكردي ......ديشب ميخواستم ويتامينتو بهت بدم اينكارو كردي ما هم براي اينكه گول بخوري و دهنتو باز كني پستونكتو مياورديم جلوي دهنت و تا دهنتو با...
8 اسفند 1391

استقلال

بابایی سلام امروز صبح وقتی با مامانی داشتیم می رفتیم سر کار همش تو یاد کارای دیشبت بودم، که یه معنی داشت: استقلال. اشتباه نشه منظور من تیم محبوبم استقلال نبود که ایشالله تو هم طرفدارش میشی. منظورم اون حس می خوام نمی خوام قشنگیه که داری هر روز پر رنگ تر از روز قبل تو وجودت پرورشش می دی. به عنوان مثال؛ دیگه هر چی میدیم نمی خوری بلکه اگه نخوای دهنتو محکم می بندی یا وقتی بغلت می کنیم به هر طرفی که دوست داری می چرخی. استرس روزی رو دارم که جلومون وایستی و بگی برو بابا شما اصلاً خواست منو درک نمی کنین. البته مردا حرف خانما رو کلاً خوب متوجه نمیشن منم که بی استعداد. حالا فکر کن این موضوع با اختلاف نسل هم همراه بشه، تازه من همین الا...
1 اسفند 1391

ترانه خانم ديگه براي خودش تصميم ميگيره

عزيز دلم پيشرفتات حيرت انگيزه حداقل براي من........هر روز يك كار جديد ميكني. مثلا از روزي كه به دنيا اومده بودي هر وقت نياز بود دارو بخوري هرچقدر هم كه تلخ بود ميخوردي و اصلا ما توي دارو دادن به تو اذيت نميشديم. ولي جديدا هر چيزي رو كه خوشت نمياد با كمال اعتماد به نفس يا دهنتو باز نميكني تا بخوري يا اگرم بطور اتفاقي دهنت باز شه و يكمشو بچشي اگر خوشت نياد يا تف ميكني بيرون يا قورتش نميدي. يك كار ديگت اينه كه خوابيدن يا نشستنتو خودت انتخاب ميكني قبلا موقع خوردن هر چيزي حالت نيمه نشسته بهت ميداديم و بعد از خوردن بلندت ميكرديم تا بادگلوت خارج شه. ولي مخصوصا تو اين دو سه روز كه مخصوصا خودت ياد گرفتي بلند شي يكدفعه وسط خوردن بلند ميشي و ميشيني....
23 بهمن 1391

یکسری دیگه از کارای ترانه

امروز که داشتم شیرین کاریهاتو برات مینوشتم چندتاشو از قلم انداختم.......... یکی اینکه تا دو سه هفته پیش وقتی عوضت میکردیم زانوهاتو با دست میگرفتی....یکی دو هفته ای هست که با دستای تپلو بامزت انگشتای پاتو میگیری.......... یکی دیگه اینکه دو سه هفته ای هست که وقتی میشینی انگشتای پاتو میگیری انگار که میخوای بررسی کنی که اینا چین......  و امروز دیدم که همزمان با گرفتن انگشتای پات دهنت رو هم طبق معمول برای خوردن باز میکنی...........یعنی واقعا میخوای پاتو بخوری؟ یک کار بامزه که دو سه روزه میبینم انجام میدی اینه که پاهای تپل و بامزتو میندازی روی هم هر وقت هم بعلت تکونای خودت یا عوامل خارجی حالتش عوض میشه دوباره میندازیشون روی هم....قربو...
21 بهمن 1391

چكمه ناز برات خريديم

ترانه خانمم پنج شنبه شب كه شما بالاخره بعد از كلي بيقراري ( كه فكر كنم بخاطر واكسن بود) خوابيدي من و بابايي تصميم گرفتيم بريم حرم ( برات گفته بودم كه از روز قبلش براي زدن واكسن رفته بوديم قم خونه  مامان جون طاهره و باباجون) اونجا كلي براي همه دعا كرديم. موقع برگشت پياده داشتيم مياومديم و من چشمم به مغازه هايي بود كه لباس يا كفش يا گل سر بچگونه داشتن و توي همشون سرك ميكشيدم. يك چكمه خيلي ناز ديدم و خوشم اومد كه برات بخرم. چون آخر فصل هم هست حراج زده بود و 38 هزارتومن برات خريديمش......خيلي ناززززززززه ......من خيلي دوستش دارم ازش عكس ميگيرم ميزارم توي وبت . راستش قبلا هم برات يك پارچه خريده بودم كه طرحش پلنگي بود و كرم و قهوه اي س...
21 بهمن 1391

تعریف از کارای دخمل خانم

واي ترانه جيگري از كدوم كارات تعريف كنم كه هر كدومش براي خودش كلي عشقهههههههه متاسفانه من از اولين روز شروع هفت ماهگيت  مجبور بودم برم سر كار و اين سومين هفته اي هست كه صبح ها تنهات ميزارم و ميام شركت و به خاطر همين يكسري شيرين كاريهاتو خودم نديدم و بقيه برام تعريف كردن ولي خيلياشو خودم ديدم. دو هفته اول مامان جون فاطمه و عمه نجمه زحمت كشيدن و اومدن از شما مراقبت كنن. توي اين مدت هم كلي با عمه نجمه جور شده بودي و عمه كلي باهات بازي ميكرد.  صبح ها حدوداي هفت تنهات ميزاشتمو ميرفتم.بعضي روزها بيدار بودي و بعضي وقتا هم خواب. روزهايي كه بيدار بودي يكجور دلم ميگرفت موقع رفتن ( چون صورت ماهتو ميديدم كه داري ميخندي و مجبور بودم خن...
21 بهمن 1391

واكسن شش ماهگي

سلام ترانه گلم. فدات بشم كه اينقدر ماه و صبور هستي...از چند روز قبل از واكسن 6 ماهگي خيلي استرس داشتم كه يعني چي ميشه و نگران بودم كه خيلي اذيت شي. راستشو بخواي سر واكسن دوماهگيت كه كلي اذيت شده بودي حسابي ترسيده شدم. واكسن چهار ماهگيتو خداروشكر خيلي اذيت نشدي ولي  بالاخره هم بيحال بودي و يكم تب هم ميكردي. با اينكه هر چهار ساعت بهت استامينوفن ميداديم.ولي بازم 48 ساعت نشده خوب شده بودي. براي واكسن شش ماهگي دوباره رفتم قم. سه شنبه 18 بهمن با دايي رفتيم و چهارشنبه ساعت 8:30 با مامان جون طاهره رفتيم مركز بهداشت. سر راه هم استامينوفن برات خريدم و دادم خوردي. خداروشكر همه چيز خوب بود. وزنت 8500 گرم     قدت 65 سانتي ...
21 بهمن 1391