ترانهترانه، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 2 روز سن داره

روياي زندگي مامان و بابا

ترانه خانم ديگه براي خودش تصميم ميگيره

1391/11/23 8:24
نویسنده : نرگس
432 بازدید
اشتراک گذاری

عزيز دلم پيشرفتات حيرت انگيزه حداقل براي من........هر روز يك كار جديد ميكني. مثلا از روزي كه به دنيا اومده بودي هر وقت نياز بود دارو بخوري هرچقدر هم كه تلخ بود ميخوردي و اصلا ما توي دارو دادن به تو اذيت نميشديم. ولي جديدا هر چيزي رو كه خوشت نمياد با كمال اعتماد به نفس يا دهنتو باز نميكني تا بخوري يا اگرم بطور اتفاقي دهنت باز شه و يكمشو بچشي اگر خوشت نياد يا تف ميكني بيرون يا قورتش نميدي.متفکر

يك كار ديگت اينه كه خوابيدن يا نشستنتو خودت انتخاب ميكني قبلا موقع خوردن هر چيزي حالت نيمه نشسته بهت ميداديم و بعد از خوردن بلندت ميكرديم تا بادگلوت خارج شه. ولي مخصوصا تو اين دو سه روز كه مخصوصا خودت ياد گرفتي بلند شي يكدفعه وسط خوردن بلند ميشي و ميشيني........خوب عزيزم اينجوري كه ديگه غذاي توي شيشه وارد دهنت نميشه كهههههههتعجب

قبلا هر چي ميگرفتيم جلوت چه اسباب بازي چه غير اسباب بازي به همون قناعت ميكردي و ميگرفتيشو ميبردي سمت دهنت ولي الان بين دو تا چيز كه جلوته اوني كه دوست داريو انتخاب ميكني و اگر ما اون يكي ديگه رو بهت بديم همش چشمت به انتخاب خودته و سعي ميكني همونو برداري. مثلا ديروز يكم سيب برات رنده كردم و با قاشق داشتم بهت ميدادم. تو ظرف سيبو كه ديدي از خود بيخود شدي و سعي كردي ظرفو ازم بگيري . من ظرفو از جلوي چشمت بردم و قايم كردم پشت خودم ولي شما ديگه سيب نميخوردي تا اينكه يكدفعه بابايي با يك ظرف ميوه وارد اتاق شد. شما هم خودتو هي ميخواستي پرت كني سمت ظرف ميوه . بخاطر همين يك ليمو شيرين كوچيكشو كه بتوني توي دستاي تپلو كوچولوت نگه داري بهت داديم و شما مشغول بازي شدي. بعد از چند دقيقه بابايي رفت يك ليوان چاي براي خودش آورد . شما هم دوباره از خود بيخود شدي و ليمو شيرينو پرت كردي و خودتو هول ميدادي جلو كه ليوان چايو از بابايي بقاپي........واي اونقدر با شدت اينكارو ميكردي كه نميتونستم يكدستي نگهت دارم هرچي هم ليمو شيرينو بهت نشون ميداديم فايده نداشت شما ليوان چايو ميخواستي................کلافه

خلاصه بابايي ليوانو پشتش قايم كرد. قربونت برم كه از دل برود هر آنچه از ديده برفت..........يادت رفت و دوباره مشغول ليمو شيرين شدي..خیال باطل........عزيزم قربونت برم كه ديگه خودت تصميم ميگيري و ما هم گوش بفرمان شماييم........قلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

نرگس مامان باران
23 بهمن 91 17:40
سلام عزیزم مرسی از اینکه وبلاگمون اومدی
همه هد های دخترم قابل شما و دختر نازتونو نداره
باید بگم اکثر هدهای دخترم اونهایی که پارچه ای هستن رو از گل سر فروشی ها گلسر میگرم و از روی خود گلسر جدا میکنم و روی هدهای پارچه ای میدوزم و اونهایی هم که بافت هستن از سایت نی نی بافتhttp://ninibaft.ir تهیه کردم[h

سلام مرسی گلم خیلی لطف داری
ممنون که گفتی ببخشید باعث زحمت شد. بارانو از طرف من ببوس.
نرگس مامان باران
24 بهمن 91 11:47
عزیزم من شما رو لینک کردم


ممنووووووووووووووووون
زهرا
24 بهمن 91 14:17
آخ قربون این گل دخمل خوشگل برم من !

این همه عکس های خوشگل میذاری نمیگی من غش میکنم مامان نرگس جون !؟


تمام پیشرفت هاش به سلامتی باشه ان شاالله !


خدا نکنه گلم..........مرسیییییییییی
عرفان خان
27 بهمن 91 3:06
سلام ترانه جونم ... وبلاگ نازی داریا ... دست مامان نازت درد نکنه ... خودتم که از خوشگلی حرف نداری!!!!
میای با هم دوست شیم ... پس لطفا لینکم کن و خبر بده تا لینکت کنم ... البته اگه مایلی با هم دوست شیما ؟؟؟؟؟؟

راستی تصمیم گیریت مبارک عزیزم...


سلام عزیزم مرسی ........من شما رو لینک کردم
مامان سارا
8 اسفند 91 13:32
ترانه جیگیری که خودت تصمیم گیرنده شدی
خیلی داری ناز میشی
ماشاا... هزار ماشاا...


ممنونننننننننننن عزيزممممممممم