ترانهترانه، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 23 روز سن داره

روياي زندگي مامان و بابا

23 ماه و يك روزگي

1393/4/9 11:50
نویسنده : نرگس
672 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر گلم. عزيز دلم بازم دير اومدم برات بنويسم. حسابي سرم شلوغه يكسري كلاس مربوطه به رشته كاريم دارم ميرم كه پنج شنبه جمعه ها تشكيل ميشه از مهر پارسال شروع شده و تا مهر امسال ادامه داره. بخاطر همين وقتي خونه ميرسم و وقتاي آزادم كه تو با بابايي هستيو درسامو ميخونم و پروژه انجام ميدمدرسخوان . بخاطر همين ديگه وقت نت رفتن ندارم.متنظر

عزيزدلم اونقدر شيرينتر و بزرگتر از قبل شدي كه نميدونم كدومو برات بنويسم. پيشرفتت توي صحبت كردن خيلي سريع بوده . الان هر كلمه اي كه روزمره لازم ميشه بلدي بگي البته بصورت بامزه. دو هفته هست كه ياد گرفتي بگي خاله ( كاملا خ رو بصورت غليظ تلفظ ميكني .) تا قبلش اصلا خاله نميگفتي . و به خاله طاهره( پرستارت) و خاله هاي خودت ميگفتي مامان!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!تعجب

هنوز هم مثل قبل عاشق كتابي و خودتو و مارو مشغول ميكني......حتي بعضي شعرهارو وقتي برات ميخونم و كلمه آخر هر مسرع رو نميگم خودت فوري ميگي...تشویق

چند وقته برات قابلمه اسباب بازي گرفتم خيلي قشنگ سرگرمي با اونا ......غذا ميپزي بعد درشانو ميزاري و مثلا شعله اش رو كم و زياد ميكني. تازه ميگي لوبيا هم ميخواي و بهت چندتا لوبيا ميدم و آشپزي ميكني.قه قهه

از نظر حساسيت خيلي بهتر شدي. از عيد شروع كرده بودم ماست گوسفندي بهت ميدادم كه خيلي دوست نداشتي ولي دو سه هفته هست كه ماست پروبيوتيك بهت ميدم و خدارو شكر مشكلي نداشتي.راضی

22 تا 24خرداد هم با بابايي و شما رفتيم مسافرت گرگان.خيلي به هر سه مون خوش گذشت. شما هم حسابي بدو بدو كردي و بازي . همش ميترسيدم مريض شي يا پشه بخوردت كه خدارو شكر هيچكدوم از اين اتفاقا نيافتاد.

از مسافرت كه برگشتيم هم  از شير گرفتمت و خداروشكر خيلي راحت قبول كردي ولي ميزان مصرف پستونكت خيلي بالا رفته. !!!!!!!!راضی

حدود يك ماه هم هست كه شبا توي اتاق خودت ميخوابي. يعني موقع خواب ميبرمت توي اتاقت و پيشت دراز ميكشم تا بخوابي. شب اول و دوم يكم ناراحتي كردي و بيدار ميشدي و مياومدي دنبالمون ميگشتي ولي خداروشكر الان ديگه كاملا عادت كردي و قبول كردي. شبها هم اگر تشنه نشي يكسره از ساعت11:30  ميخوابي تا حدوداي 9.تعجب

البته خودم دير ميخوابونمت كه صبح موقعي كه من وبابايي بيدار ميشيم و ميخوايم بريم سركار تو بيدار نشي ( آخه اگر بيدار باشي گريه ميكني كه ما نريم.........)گریه

كلي ناناز شدي دخملي كدومو برات بگم آخه. هر روز يك شيرين كاري در مياري......راستي عاشق عمو محمد( شوهر خاله فائزه ) هستي تا اون حد كه وقتي ميبينيش ميري بغلش ميچسبيو وسرتو ميزاري روي شونش .!!!!!!!!!!!متفکر

راستي امروز سالگرد تولد يكسالگي دختر عمت غزاله هست كه امشب دعوت شديم بريم هم تولد هم افطاري.آخه امروز دوم ماه رمضان هست . تازه منم بعد از دوسال كه بخاطر شما روزه نميگرفتم امسالو دارم روزه ميگيرم.خندونک

راستي جمله هايي كه ميگي در حد دو كلمه هست مثلا

بابا بيا

بابا بلو ( يعني بابا برو) آخه  "ر" هنوز خوب ياد نگرفتي و بجاش ميگي "ل"

بلو تو تاق ( يعني برو تو اتاق)

مامان پاسو( يعني مامان پاشو)

مامان بسين( يعني مامان بشين)

خلاصه به همين ترتيب بليم و بده و بگيل و ........

"ز" و "س " رو نوك زبوني ميگي ... اونقدر خوردني حرف ميزني كه نگو

وقتي ميخواي بگي از اين طرف ميگي "از اين تتو"  (TATOO)      بصورت نوك زبوني.بوس

واي كلي ذوق زدم هرچي بلديو بنويسم ولي اگر بخوام همشو بنويسم كه نميتونم......اينارو بعنوان نمونه برات نوشتم.ولي هم ازت فيلم زياد ميگيرم هم صداتم ضبط كردم.. آهان راستي دو تا كلمه جديدا هم ياد گرفتي يكي ماشاالله يكي هم يا ابوالفضل كه اينجوري ميگي: ماسالا و  يا ابوتهقه قهه

قربونت برم. خيلي بامزه اي .

ازخاله طاهره ياد گرفتي نماز كه ميخوني لبتو تكون ميدي و قنوت هم ميگيري و وقتي بعد از سجده نمازت تموم ميشه دستتو ميكشي روي صورتت.چشمک

وقتي هم قران ميبني بر ميداري و از خودت يك آواهايي در مياري كه داري ميخوني بعدشم ميبنديشو دستتو ميكشي روش و ميبوسيش......( التبه هر كتابي كه جلدش كلفت باشه و رنگي نباشه فكر ميكني قرانه)خنده

رنگاي آبي و سبزو خيلي خوب بلدي و هرجا اين رنگارو ببيني فوري نشون ميدي و ميگي . رنگ زرد و قرمزم تا حدي بلدي ولي بعضي موقع ها اشتباه ميگي.

هر ماشيني كه خيلي كثيف باشه يا دود كنه يا ماشين باري باشه مثل كاميون و وانت و نيسان فوري نشون ميدي ميگي "ماسين اه اه" يعني ماشين كثيفتعجب

اتوبوس ها رو هم ميشناسي و وقتي ميبني اشاره ميكني و ميگي " اسوبوس"

پارك و خيلي دوست داري و هرجا درخت و سبزي ببيني ميگي پارك. به درختا هم ميگي "سبز"

به تاب ميگي "تاب تاب" و به سرسره ميگي " سو سو"(SOSO)

به هرجايي كه بلندي باشه ميگي " پيله" يعني پله و دوست داري ارتفاعاتو بپيمايي حتي شده اگر اين به قول تو " پيله " يا همون ارتفاع ، يك بالشت يا پتو باشه. تازه جديدا ميبينم سبدي اگه دم دستت باشه هم برعكسش ميكني و ميري روش ميايستي.ترسو

به بادكنك ميگي "بادوباد"

فيلمايي كه تو گوشيمه رو بهت نشون ميدم اونايي كه آهنگ روش داره باهاش نيناي ميكني و اونايي هم كه شعري چيزي ميخونه سعي ميكني باهاش بخوني . البته بصورت كاملا چرت و پرت.چشمک

خيلي دوست داري جلب توجه كني و كارايي كه انجام ميديو دوست داري ما نگاه كنيم و تشويقت كنيم. هر از چندي هم من و باباييو اسكولنه( يك وقت اين كلمه رو تو ياد نگيرياااا) ميكني كه بشينم برات شعر " آهويي دارم خوشگله" را بخونيم و دست بزنيم و شا نيناي كني....گیج

مفوم عدد دو را تقريبا فهميدي و وقت ازت ميپرسيم مثلا چند تا دست داري ميگي "توتا" يعني دو تا    يا چندتا منودوست داري بازم ميگي "توتا"!!!!!!!!!!!!!!!!!!! اينهمه منو دوست داري كه آخه من شرمنده ميشم!!!!!!!غمگین

 

واي كلي چيز دارم  كه برات تعريف كنم ولي الان ديگه سركارم و بيشتر از اين نميشه...........زبان

عزيزم باي و بوس تا سري بعد........بوس

پسندها (1)

نظرات (0)