ترانهترانه، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 23 روز سن داره

روياي زندگي مامان و بابا

تولد تولد تولدت مبارک

عزیزم امشب شب تولدته پارسال یک همچین ساعتی ما منتظر بودیم که آخرین شب دونفریمون به پایان برسه و توی عزیز دلو فرداش بدنیا بیاریم.................خوش اومدی گلم.     راستش فردا هشتم مرداد 92 روز تولدت و مصادف با 21 رمضان و شهادت حضرت علی هست که بخاطر همین فردا برات تولد نمیگیرم. فقط دوست دارم یک کیک خونگی درست کنم و با بابایی چند تا عکس بگیریم ولی دو سه روزی هست که یکسری وسایل تولد با تم هلو کیتی از تیساگل سفارش دادم که در اولین فرصت برات یک تولد درست و حسابی بگیرم.البته سعی میکنم   دیروز و امروز رفتم کوچه مهران و پارچه برات خریدم که لباس عروس برای تولدت بدوزم برات. دو تا مدل از نت گرفتم که خوشم اومده و هر دو مدلشو...
7 مرداد 1392

قربون نحوه خوابیدنت

فدات بشم که هر شب یک مدل انتخاب میکنی برای خواب یکشب دمر یکشب روی دست یک شب طاق باز یک شب هم پاهاتو تکیه میدی به پشتی یا دیوار بغل رختخوابت ( آخه دو سه هفته ای هست که برای اینکه جات خنکتر باشه و جای غلت زدن داشته باشی توی اتاق کامپیوتر میخوابونیمت) ...
7 مرداد 1392

آش دندونی

ترانه خانم گلم. شما روز شیبه مورخ 29 تیر 92 اولین دندونو در آوردی ( پائین سمت راست) روز یکشنبه 30 تیر هم دومیشو ( پائین سمت چپ) ...منم روز چهارشنبه برات آش دندونی پختم. راستشو بخوای من توی عمرم دو سه بار بیشتر آش نپخته بودم ولی دوست داشتم این آش دندونی شمارو خیلی خوب بپزم. توی اینترنت کلی سرچ کردم و دستورشو گرفتم و از روز قبلش ( سه شنبه 1 مرداد ) مقدماتشو آماده کردم. و چهارشنبه هم پختم........فدای دندونای ناز شما بشم.   ...
7 مرداد 1392

اولین قدم

ترانه قشنگم امشب یعنی در شب تولدش اولین قدم زندگیشو برداشت. از دیروز هر بار بلند میشی از روی زمین دستاتو ول میکنی و سعی میکنی خودت بایستی چند ثانیه میایستی و کلی میخندی و بعد یا میپری توی بغل ما یا میشینی.پیشرفتت قابل توجه هست ولی حدود یکساعت پیش بعد از ایستادن و خندیدن سعی کردی و دو قدم برداشتی و خودتو انداختی توی بغلم       فدای تو بشم دختر نازم ...
7 مرداد 1392

دیدی ایستادن ترس نداره!!!!!!!!!!!!!!

قربون شکل ماهت برم عزیزم توی این یک ماه اخیر هر بار منو بابایی سعی میکنیم وقتی ایستادی دستتو رها کنیم که خودت بدون کمک ایستادنو تجربه کنی، تا میفهمیدی دستت به جایی تکیه نداره میترسیدی و آروم مینشستی. ولی حدودا نیم ساعت پیش وقتی مثل همیشه دستتو به من تکیه دادی تا بلند شی، وقتی کاملا ایستادی دستتاتو رها کردی و با ترس و یکم لبخند به من نگاه کردی . منم با کلی ذوق تشویقت کردم. ولی بعد از چند ثانیه نشستی............ آخه دختر اینقدر ترسوووووووووووووووو ...
6 مرداد 1392

رویش اولین دندون ترانه خانم مبارککککککککککککک

سلام عزیز دلم . حدود نیم ساعت پیش دیدم که یک سوراخ کوچولو توی لثه ات بوجود اومده و یک چیز کوچولو مثل شیشه زده بیرون. تا امروز صبح که چک کرده بودم چیزی وجود نداشت . یعنی دندونت همین امروز در سن یازده ماه و بیست روزگی در اومده ..........قربونت برم که دندون در اوردنت هم با ناز بود . خیلی خوشحالم کلی ذوق دارم. ...
29 تير 1392

دخمل یازده ماهه من

ترانه یازده ماهه من کلی کار بلده بکنه هرچیزی که میخواد با انگشتاش اشاره میکنه و میگه eh وقتی میگیم حسنا ( دختر خاله ترانه ) کو با انگشتش عکس حسنا رو  نشون میده و میخنده و همینطور مامان و بابا رو هم بلده که با دست عسکامون نشون بده بجای اینکه توی روروئک بشینه میره پشتش و هلش میده ........ما هم بهش میخندیم و میگیم مگه گاریچی هستی از همه چیز و همه جا بالا میره قهقهه های زورکی میزنه بطوریکه به نظر من ممکنه گلوش درد بگیره وقتی سرپا ایستاده دستاشو که ول میکنیم چند ثانیه میایسته ولی اونقدر ترسو هست که فوری میشینه توپ باز بلده اینطوری که توپ یا بادکنکی که روبروشه رو هل میده و منتظر میمونه که ما هم براش بندازیم. پستونک و شیشه شیرش...
8 تير 1392

ده ماهگی دخمل نازم مبارک

دخمل نازم ده ماهگیت مبارک.............یکم دیرتر اومدم بنویسم بعلتی که توی پست قبل برات توضیح دادم ولی بعد از پنج روز اومدم برات بنویسم که توی ده ماهگی چه کارایی انجام دادی -بلدی بگی آب هر وقت که آب میخوای یا آب میبینی یا بهت میگیم بگو آب با صدایی که انگار داری درگوشی حرف میزنی میگی هااااااااااااااپ عزیزم فدای آب گفتنت بشم بعد از ماما این دومین کلمه ای هست که میگی.... - جدیدا اگر روی زمین پتو پهن کنم یا بالش بزارم تو با حالت چهار دست و پا میای و بصورت دمر میخوابی روش.. قربونت برم عزیزم خیلی این کارت بامزست   -شبها توی خواب اونقدر قلت میزنی و دمر میخوابی که نگو.... - توی خونه مامان جون طاهره اینا یک پله بین هال و آشپزخونه هس...
13 خرداد 1392

موهاتو کوتاه کردم

سلام دخمل نازم .......شما از اولی که بدنیا اومده بودی خیلی کم مو داشتی که تقریبا همش ریخت و موهای جدید در اوردی .......تا اینکه همین موهای جدید بلند شد و پائیناش یکم فر خورد ..منم با توصیه مامان جون طاهره توی دوم خرداد یعنی ده روز پیش کوتاهش کردم.......      اینم عسکای روز سوم خرداد     ...
13 خرداد 1392