امروز رفتم سر کار
سلام دخمل نازم خوبی مامانی
عزیزکم بالاخره امروز روزی که ازش وحشت داشتم از راه رسید و رفتم سرکار
دیشب مامان جون فاطمه و عمه نجمه اومدن خونمون برای اینکه این هفته که من میرم سرکار از شما مراقبت کنن.دستشون درد نکنه.
دیشب ساعت 12:30 خوابیدم و امروز صبح هم ساعت 5:15 از خواب بیدار شدم و کارامو کردم و به شما رسیدم و رفتم سرکار.ساعت 7:20 دقیقه کارت زدم.
اونجا خاله های مهربونت اومدن منو دیدن و بهم تبریک گفتن. آخرین روزی که من رفته بودم سرکار تو رو هم باخودم برده بودم. ( آخه توی دلم بودی) ولی بعد از حدود هفت ماه خودم تنهایی برگشتم سرکار. دلم پیشت بود همش ولی عمه جون و مامان جون به خوبی ازت مراقبت کرده بودن تا اینکه ساعت 12:50 مرخصی گرفتم و برگشتم خونه.
الانم عین یک فرشته کوچولو گرفتی و خوابیدی. الهی فدای قد و بالات برم که خیلی ماههههههههههههههی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی