ترانهترانه، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 30 روز سن داره

روياي زندگي مامان و بابا

تولد تولد تولدت مبارک

عزیزم امشب شب تولدته پارسال یک همچین ساعتی ما منتظر بودیم که آخرین شب دونفریمون به پایان برسه و توی عزیز دلو فرداش بدنیا بیاریم.................خوش اومدی گلم.     راستش فردا هشتم مرداد 92 روز تولدت و مصادف با 21 رمضان و شهادت حضرت علی هست که بخاطر همین فردا برات تولد نمیگیرم. فقط دوست دارم یک کیک خونگی درست کنم و با بابایی چند تا عکس بگیریم ولی دو سه روزی هست که یکسری وسایل تولد با تم هلو کیتی از تیساگل سفارش دادم که در اولین فرصت برات یک تولد درست و حسابی بگیرم.البته سعی میکنم   دیروز و امروز رفتم کوچه مهران و پارچه برات خریدم که لباس عروس برای تولدت بدوزم برات. دو تا مدل از نت گرفتم که خوشم اومده و هر دو مدلشو...
7 مرداد 1392

قربون نحوه خوابیدنت

فدات بشم که هر شب یک مدل انتخاب میکنی برای خواب یکشب دمر یکشب روی دست یک شب طاق باز یک شب هم پاهاتو تکیه میدی به پشتی یا دیوار بغل رختخوابت ( آخه دو سه هفته ای هست که برای اینکه جات خنکتر باشه و جای غلت زدن داشته باشی توی اتاق کامپیوتر میخوابونیمت) ...
7 مرداد 1392

آش دندونی

ترانه خانم گلم. شما روز شیبه مورخ 29 تیر 92 اولین دندونو در آوردی ( پائین سمت راست) روز یکشنبه 30 تیر هم دومیشو ( پائین سمت چپ) ...منم روز چهارشنبه برات آش دندونی پختم. راستشو بخوای من توی عمرم دو سه بار بیشتر آش نپخته بودم ولی دوست داشتم این آش دندونی شمارو خیلی خوب بپزم. توی اینترنت کلی سرچ کردم و دستورشو گرفتم و از روز قبلش ( سه شنبه 1 مرداد ) مقدماتشو آماده کردم. و چهارشنبه هم پختم........فدای دندونای ناز شما بشم.   ...
7 مرداد 1392

اولین قدم

ترانه قشنگم امشب یعنی در شب تولدش اولین قدم زندگیشو برداشت. از دیروز هر بار بلند میشی از روی زمین دستاتو ول میکنی و سعی میکنی خودت بایستی چند ثانیه میایستی و کلی میخندی و بعد یا میپری توی بغل ما یا میشینی.پیشرفتت قابل توجه هست ولی حدود یکساعت پیش بعد از ایستادن و خندیدن سعی کردی و دو قدم برداشتی و خودتو انداختی توی بغلم       فدای تو بشم دختر نازم ...
7 مرداد 1392

دیدی ایستادن ترس نداره!!!!!!!!!!!!!!

قربون شکل ماهت برم عزیزم توی این یک ماه اخیر هر بار منو بابایی سعی میکنیم وقتی ایستادی دستتو رها کنیم که خودت بدون کمک ایستادنو تجربه کنی، تا میفهمیدی دستت به جایی تکیه نداره میترسیدی و آروم مینشستی. ولی حدودا نیم ساعت پیش وقتی مثل همیشه دستتو به من تکیه دادی تا بلند شی، وقتی کاملا ایستادی دستتاتو رها کردی و با ترس و یکم لبخند به من نگاه کردی . منم با کلی ذوق تشویقت کردم. ولی بعد از چند ثانیه نشستی............ آخه دختر اینقدر ترسوووووووووووووووو ...
6 مرداد 1392

شب نوزدهم رمضان

چه می شد آه اگر کوفه آفریده نمی شد که هیچ نقشۀ شومی در آن کشیده نمی شد چه می شد، آه خدایا، حصار حوصله ی شهر به گرد این همه بی غیرتی تنیده نمی شد نفاق خیمه نمی زد به دشت عادت مردم و روح جاری نفرین در آن دمیده نمی شد چه می شد، آه که طغیان کینه ورزی این شهر برای فرق علی، تیغ زهر دیده نمی شد درخت سبز عدالت، در آن سکوت مکدّر برای صاعقه این گونه برگزیده نمی شد و در مساحت آن اتفاق سرخ و مه آلود صدای پای علی نیمه شب شنیده نمی شد و آفریده شد این شهر، غرق یک غم مرموز به جز فریب در این شهر اگرچه دیده نمی شد ورق ورق همه تقویم شرم و بدنامی است چه می شد آه اگر کوفه آفریده نمی شد ...
5 مرداد 1392

التماس دعا

چه خوش است یا رب امشب، كه خطاى ما ببخشى   ز كرم كنى نگاهى به جمیع شرمساران
5 مرداد 1392

رویش اولین دندون ترانه خانم مبارککککککککککککک

سلام عزیز دلم . حدود نیم ساعت پیش دیدم که یک سوراخ کوچولو توی لثه ات بوجود اومده و یک چیز کوچولو مثل شیشه زده بیرون. تا امروز صبح که چک کرده بودم چیزی وجود نداشت . یعنی دندونت همین امروز در سن یازده ماه و بیست روزگی در اومده ..........قربونت برم که دندون در اوردنت هم با ناز بود . خیلی خوشحالم کلی ذوق دارم. ...
29 تير 1392