ترانهترانه، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 30 روز سن داره

روياي زندگي مامان و بابا

خانه كودك ارديبهشت

ترانه خانم من دو سه هفته اي بود كه دنبال كلاس هاي ويژه مادر و كودك بودم كه شما رو ببرم اونجا بخاطر اينكه احساس ميكردم كه بودن با ني ني هاي ديگه هم سن و سال خودت براي روحيه و روابط اجتماعيت خيلي خوبه . البته شما تا الان كه نه خجالتي بودي نه حسود و نه قلدر . ولي با خودم فكر كردم كه ديدن بچه هاي كوچولو روحيتو شاد تر ميكنهو باعث ميشه بيشتر لذت ببري. اين بود كه دلمو زدم به دريا و توي كلاس هاي ويژه مادر و كودكان يك تا دوسال خانه كودك ارديبهشت ثبت نام كرديم. جلسه اولش افتاد روز دهم شهريور كه من همون روز رفته بودم قشم براي ماموريت . جلسه دومش روز دوازدهم شهريور بود و سر ساعت 18 كلاس شروع شد. خاله الميرا يك خانم مربي مهربون بودن . اولش يكم شعره...
24 شهريور 1392

چكاپ سيزده ماه و پانزده روزگي

دختر گلم سلام ببخش كه اينقدر دير به دير ميام سر ميزنم. آخه نميدوني چقدر گرفتارم. هر روز قبل از ساعت 7 ميرم سر كار و ساعت حدود 16 ميرسم خونه وقتي ميرسم با شما بازي ميكنم و رسيدگي ميكنم و خيلي اوقات با هم ميريم بيرون تا شما هم توي خونه دلت نپوسه. امروز هم مثل هميشه مثل فرشته ها خوابيده بودي و من شما رو ول كردم توي خونه و اومدم سركار ديروز نوبت دكتر داشتي و رفتيم پيش خانم دكتر صيقلي. وزن 10.340 كيلو گرم قد 78 سانتي متر دور سر 47.5 سانتي متر دندون هنوز فقط دو تا داري ولي خانم دكتر تاول هاي روي لثه هات كه حاكي از در اومدن همشون با هم در طي روزهاي آينده خبر ميدادن رو نشونمون داد.فدات شم كه اينقدر دختر صبور و ماهي هستي. پس علت كلا...
24 شهريور 1392

لحظات سريع ميگذرند

گوشزدي به خودم و مادران ديگر : "ديگر هيچ گاه چنين روزهايي را با فرزندتان نخواهيد داشت. فردا كمي پيرتر از امروز خوهيد شد. امروز يك هديه است . نفس بكشيد و توجه كنيد . آنها را ببوسيد و نوازش كنيد . به چهره زيبا و پاهاي كوچكشان بنگريد و دقت كنيد. از دلربايي هاي كودكانه شان لذت ببريد. امروز لذت ببر مادر پيش از اينكه متوجه شوي، تمام خواهد شد...."
24 شهريور 1392

ترانه خانم کلی کار بلده که انجام بده هااااااااااااااااااااا

ترانه خانمم کلی بزرگ شده و کارای جدید بلده...........من چون مامان زرنگی نیستم و وقت نمیکنم نمیام واسه خاله هاش تعریف کنماااااااااااااااا خیلی از کلماتو میگه مثل آب، تاب ،اسب، حمام ،عم ( یعنی غذا ) ، رفت ، سگ ، کفش، عکس ،توپ که همه رو با بهکار بردن چندتا حرف الف و ب و  کمی شین و کاف و سین وپ بلده فوت کنه بلده همه جارو بگیره و تند تند راه بره ولی تنبل خانم هنوز خودش تنهایی راه نمیره همه حرفامونو متوجه میشه و عکسالعمل نشون میده صدای زنگ در یا زنگ تلفن یا موبایل که میاد به سمتش میره و اطرافیان رو با اه اه گفتن خبر میکنه کلاغ پر بلده  لیلیلی حوضک بلده اتل متل بلده الو گفتن بلده پیتیکو پیتیکو بلده    &nb...
3 شهريور 1392

تولد تولد تولدت مبارك

سلام بابايي ترانه  از طرف خودم و ترانه تولد شما رو بهت تبريك ميگم................. امروز روز تولد بابايي هست و به همين مناسبت ما ديشب سه نفري رفتيم لواسون و توي رستوران روياها غذا خورديم . البته يكم از غذاهامونو به شما هم داديم. به ما كه خيلي خوش گذشت شما هم به نظرم بهت خوش گذشت چون رستوران سنتي توي فضاي باز بود و هوا عالي بود و توي حوضچه مانندي كه اونجا داشت يكدونه مرغابي بود كه شما كلي براش ذوق ميكردي و وقتي براش نون خورد ميكردن و ميخورد شما با صداي بلند ميخنديدي و به ما نشونش ميدادي.....قربون دل مهربون دختر طلاي خودم بشم. ...
16 مرداد 1392

بازگشت به كار

ترانه خانم گلم من امروز دوباره بعد از سه ماه مرخصي بدون حقوق برگشتم سركار.........پرستارت طاهره خانم نگهت ميدارن. اميدوارم زودي به شرايطتت عادت كني. البته الان يك ماه و نيم هست كه با طاهره هستي و آشنا شدي ولي بازم توكل به خدا دارم براي اينكه بهت سخت نگذره........  فقط ميتونم بگم خيلي دلم برات تنگ شده و اين دقايق آخر ديگه طاقت ندارم.( ساعت كاريم از 7:30 صبح هست تا 14:45  و من قبل از هفت از خونه در ميام و احتمالا حدود سه و نيم ميرسم خونه.......) خيلي دوستت دارم بوسسسسسسسسسسسسس گنده و آبدار
16 مرداد 1392

به بهانه شب شهادت حضرت علی

دیوانه ی تو هــر که شد عاقل نمی شود یک لحظه هم ز عشق تو غافل نمی شود مـــولا جـواز نوکریم چــون به دســت تو امضاء و مهر خورده که باطل نمی شود  باشــد رضـای حــضــرت حـقّ آروزی دل امــا بــدون حـبّ تو حـــاصل نمی شود نامردمان کـــــوفه عجب بی وفــا شدند آدم چنین سیه دل و جــاهل نمی شود عدل و کــرم برای هــمه دایر است وبس لطف تـو کم ز مـحــضر قاتل نمی شود ...
7 مرداد 1392

امروز خیلی خوشحالم

ترانه خانمم راستشو بخوای من از روز 16 مرداد باید برگردم سرکار یعنی از چهارشنبه هفته آینده   از اول تیر طاهره خانم ( پرستار مهربون شما ) میان خونمون و روزی چند ساعتی پیش شما میمونن تا هم شما بهشون عادت کنی و هم ایشون عادتای شما دستشون بیاد. خداروشکر تا امروز که هفتم مرداد هست هم شما خیلی باهاشون دوست شدی تا حدی که راحت میپری بغلشون براشون حسابی قهقهه میزنیو توی بغل ایشون میخوابی و از دستشون غذا میخوری و............... و امروز که برای اولین بار برای حدود 5 ساعت شما رو با ایشون تنها گذاشتم نبودنمو زیاد احساس نکردی و مثل همیشه سر ساعت غذا خوردی و بازی کردی و خوابیدی...........خداروشکر یکی از نگرانیهام برطرف شد........خداروشکر ...
7 مرداد 1392

اولین عکس پرسنلی دخملی

ترانه خوشگلم امروز با بابایی رفتیم که برای گرفتن گذرنامه شما اقدام کنیم تا اگر یک موقع قرار شد بریم سفر خارجهههه   معطل پاسپورت جنابعالی نشیم.. فرمهاشو پر کردیم و بابایی رضایت نامه محضریشو پر کرد و عصر هم رفتیم عسک پرسنلی از شما گرفتیم .....خدای من تو پارسال این موقع کجا بودی که حالا واسه من میخوای گذرنامه داشته باشی ...
7 مرداد 1392