ترانهترانه، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 5 روز سن داره

روياي زندگي مامان و بابا

تموم شدن هفت ماهگی ترانه خانم

سلام ترانه مامان خوبی؟ حسابی بزرگ شدیااااااا..........برای خودت خانمی شدی . عزیز دلم اگر خدا بخواد دیگه چیزی نمونده تا ورود تو به دنیای ما . حس خیلی قشنگیه. مامان جون با اینکه من دیگه الان خیلی دارم سنگین میشم و حتی بلند شدن و نشستن روی زمین برام خیلی سخته و حاضر نیستم حتی یک لحظه بدون تو بدون رو تجربه کنم. شب ها خیلی سخت میخوابم . تمام استخون هام درد میگیرن. معده و روده هام بهم فشار میارن. تند تند دستشوییم میگیره. پاهام خیلی ورم میکنه و زود درد میگیره . کمر درد دارم. بعضی مواقع قلنج میشم و خیلی سختمه. ولی همه اینارو تحمل میکنم و عاشق وضعیتم هستم. عوضش همه هوای منو دارن و بهم توجه میکنن و مواظبم هستن. خدا هم بخاطر وجود تو الان منو بیشتر از...
14 خرداد 1391

خرید از هایپر استار برای ترانه خانم

سلام عزیز دلم خوبی؟ پنج شنبه شب با مامان جون و بابایی رفتیم هایپر استار و چند تا وسیله برات خریدیم.   قصری شازده خانم این سرویس آرکوپال برای ترانه خانم ظرف غذاهات رو دوست داری گلم؟ اینم سطل آشغال اتاقمون سرویس قابلمه رو برات رنگ سورمه ای و تیره گرفتم. امیدوارم خوشت بیاد این سرویس تشکچه دم دستی و مسافرتی هست که با کمک مامان جون برات دوختیم . ...
13 خرداد 1391

30 هفتگيت مبارك باشه دخترم

سلام دختر قشنگم خوبي؟ امروز 30 هفته من و تو داره تموم ميشه و كم كم بايد براي ورودت به خونمون خودمو آماده كنم. خيلي خوشحالم كه تو حسابي بزرگ شدي و براي خودت خانومي شدي.
9 خرداد 1391

بدون عنوان

سلام عزیزم ای شیطون دختر مقاومی هستی که با همه تلاشهایی که خانم دکتر، مامان من و آبی بی فاطمه کردن بازم دختر موندی خریدای خوشکل مامان خوشگلتو ندیدی که؟ من از بعضیهاش سر در نمیارم ولی کلاً نگران نباش ما مردا از کار شما سر در نمیاریم خیلی بلایی دوستت دارم البته مامانتو بیشتر باباییت ...
8 خرداد 1391

سلام ترانه جونم اینم عکس لباسات

سلام عزیزم . بالاخره اینترنتمون وصل شد. اینم عکس لباسات..... اینارو مامان جون هفته پیش برات خریده. این ها هم همونایی هستن که از سایت next برات سفارش داده بودیم.   این یک مانتوی خوشگل هست برای 3 سال به بالات.....   اینم از چهارتا زیر دگمه دار برای یکسالگیت اینم لباسای تابستونیت برای 8 ماهگیت تا 14 ماهگیت  اینم دو تا شلوار بامزه برای 6 ماه اولت اینا هم سرهمی های از لحظه تولد تا 8 ماهگیت که تو زمستونه اینا هم لباسای یکسال و نیم تا 3 سالته ...
8 خرداد 1391

اینم عکس خریدهای دیشبت

این عکسا هم از خریدهای دیشبت هست عزیزم.   این ساک تعویضته که با اجازت یکرنگی گرفتم که به لباسای خودم بیاد. اینم کلاههای ترانه جون اینم عروسک آویزی این یک سارافون خوشگل به سلیقه خاله فائزه اینم یک پتوی نه چندان خوشگل.........آخه همشون زشت بودن!!!!!!!!!!!!!!! اینم پوشک نوزادی نوزادی اینم پد سینه اینم دو تا عروسک برای ترانه جون اینم آویز بالای تخت و پارکت ..........خاله فائزه اونقدر گشت که یک چیزی باشه هم خوشگل باشه هم به تخت و پارکت بیاد هم به تشک و پتوی توی تخت و پارکت بیاد..دستش درد نکنه راستی اینم دست بابایی هست که آویزو نگه داشته که من عکس بگ...
8 خرداد 1391

مامان جون خيلي برامون زحمت ميكشه

ترانه جونم بازم سلام. خوبي عزيزم؟ الان ميخوام يك كوچولو از زحمت هاي مامان جون برات بگم. مامان جون خيلي تو رو دوست داره و برات ذوق نشون ميده. با اينكه مريض احواله و خيلي سرش شلوغه و كمر درد و پادرد داره ولي براي خريداي تو خيلي ذوق نشون ميده و وقت ميذاره و سليقه به خرج ميده. براي منم كلي خياطي ميكنه. هر چي هم بهش ميگيم اينقدر به خودت زحمت نده گوش نميده و ميگه خودم دوست دارم اين كارا رو بكنم. خيلي نگران مامان جون هستم. خيلي فشار روشه. ولي همش به فكر اينه كه كاراي من و خاله و فائزه و خاله ساره رو انجام بده و از جون و دل مايه ميذاره. از خداي مهربون ميخوام كه همه ماماناي مهربون دنيا رو صحيح و سالم نگه داره تا سايهشون هميشه بالاي سر بچه هاش...
8 خرداد 1391

ترانه جونم ديشب هم كلي خريد كرديم

سلام دختر خوب و نازنينم. خوبي ماماني؟ يكم بدقوليمو ببخش عزيز دلم. راستشو بخواي تقصير من نبود. آخه قرار بود شنبه عكساي لباساتو برات بذارم توي وبت. راستشو بخواي شنبه عصر رفتم خونه خاله فائزه و مامان جون هم اونجا بود و لباسا رو با هم نگاه كرديم و چقدر كه ناز بودن. ساعت 9 هم اومديم خونمون و تا ساعت 11 از همشون عكس گرفتم و آماده كردم كه آپلودشون  كنم كه ديدم اينترنت خونه قطعه. يكشنبه بعد از نماز صبح هم كه چك كردم اينترنتي در كار نبود . بعدش تصميم گرفتم كه نرم سر كار و برم خونه خاله فائزه و با مامان جون يكم كارامونو بكنيم. خلاصه ديروز رو مرخصي گرفتم و با مامان جون سه تا تشك چه برات دوختيم يكي براي خونه مامان جون يكي براي مسافرت يكي هم ب...
8 خرداد 1391

خيلي خوابم مياد

سلام دختر خوشگلم. خوبي؟ اگر بدوني چقدر خوابم مياد. الان با بابايي صحبت ميكردم گفت زودتر از 4:30 نميتونه بياد دنبالمون.......من طاقت ندارم اين 45 دقيقه رو چي كار كنم ؟ داره پشت ميز خوابم ميبره . امروز هم كلا بيكار بودم و بيشتر حوصلم سر رفته.. اگر عشق ديدن لباساي تو نبود كه الان كه ميرفتم خونه ميگرفتم ميخوابيدم تا خود صبح. ولي اونقدر ذوق لباساي نازتو دارم كه فكر كنم تا ازشون عكس نگيرم و نذارم توي وبت نرم بخوابم. امروز داشتم با مامان جون صحبت ميكردم. داشتيم حساب ميكرديم كه خيلي كم وقت داريم براي كارا. آخه مامان جون اينا چهارشنبه دارن ميرن براي چهلم عموي خوبم . و ممكنه تا يك ده روزي نيان. بعدشم كه ديگه آخر خرداد هست و يك ماه به ورود تو باق...
6 خرداد 1391