استقلال
بابایی سلام امروز صبح وقتی با مامانی داشتیم می رفتیم سر کار همش تو یاد کارای دیشبت بودم، که یه معنی داشت: استقلال. اشتباه نشه منظور من تیم محبوبم استقلال نبود که ایشالله تو هم طرفدارش میشی. منظورم اون حس می خوام نمی خوام قشنگیه که داری هر روز پر رنگ تر از روز قبل تو وجودت پرورشش می دی. به عنوان مثال؛ دیگه هر چی میدیم نمی خوری بلکه اگه نخوای دهنتو محکم می بندی یا وقتی بغلت می کنیم به هر طرفی که دوست داری می چرخی. استرس روزی رو دارم که جلومون وایستی و بگی برو بابا شما اصلاً خواست منو درک نمی کنین. البته مردا حرف خانما رو کلاً خوب متوجه نمیشن منم که بی استعداد. حالا فکر کن این موضوع با اختلاف نسل هم همراه بشه، تازه من همین الا...