سه تایی رفتیم بیمارستان
ترانه جونم بعد از موضوعی که صبح برات گفتم ، دوباره بعد از ناهار هم همون مشکل پیش اومد. با مشورت خاله ساجده زنگ زدم به خانم دکتر و داستان رو توضیح دادم و گفتم که امروز میام مطب ولی ایشون گفت برو بیمارستان بلوک زایمان تا همه چیز چک بشه.
زنگ زدم به بابایی و فوری اومد دنبالمون و رفتیم بیمارستان بهمن و من رفتم بلوک زایمان........خیلی استرس داشتم همش نگران بودم نکنه تو حالت خوب نباشه.
اول از همه صدای قلبتو گوش دادیم که خانم پرستار گفت عالیه . بعدشم فشارم رو گرفتند که 10 روی 6 بود . برام یک سونو انجام دادن که آقای دکتر گفت همه چیز خوب و نرماله و مشکلت با استراحت حل میشه و البته تو گزارش آورد که تو دخملی.......
بعدشم یک ستی انقباض رحمی ازم گرفتن و خدا رو شکر همه چیز نرمال بود. خانم دکتر هم بهم تاکید کرد که 5 روز سرکار نرم و مرخصی استعلاجی بگیرم.
خیلی خوشحالم از اینکه که سالم هستی و مشکلی نبود. خانم دکتر گفت احتمالا بخاطر پیاده روی زیاد یا کار سنگین بوده . اتفاقا جمعه با بابایی رفته بودیم خرید و حدود دو ساعتی پیاده راه رفته بودیم.
خلاصه که به خیر گذشت. امیدوارم اینجور مشکل ها برای هیچ کس پیش نیاد. خیلی دوستت دارم. بوس