دلتنگي (1)
سلام ترانه ايم خوبي؟
ديروز ظهر خونه مادر بزرگت بوديم . عمت يك ترانه برامون گذاشت كه خواننده براي دختر كوچولوش خونده بود. وقتي گوشش دادم اونقدر دلتنگت شدم و دوست داشتم كه اونجا ميبودي و منم كلي قربون صدقت ميرفتم كه اشكم سرازير شد. تا نيم ساعتي حسابي حالم گرفته و چشمام پر اشك بود كه بابايي بردمون بيرون و يك گشت توي خيابونا زديم جات خالي بارون نم نم هم مياومد و هوا خيلي خوب و عالي بود.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی