ترانهترانه، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 8 روز سن داره

روياي زندگي مامان و بابا

ترانه خانم ما هم بالاخره افتخار به راه رفتن دادن

1392/6/24 10:12
نویسنده : نرگس
629 بازدید
اشتراک گذاری

ترانه گلم. شما از چهارشنبه شب يعني 20 شهريور بازم يعني از 13 ماه و 12 روزگي عملا شروع به راه رفتن كردي. فدات بشم دو سه هفته اي بود كه هر از گاهي يك يا دو قدم راه ميرفتي و بعدش يا مينشستي يا خودتو تكيه ميدادي به نزديكترين تكيه گاه ممكن مثل مبل يا من يا بابا يا روروئك يا ديوار يا ......

داستان احتمالا مربوطه به دوسه روز قبل از اينكه راه بري كه با بابايي رفتيم برات كالسكه اسباب  بازي خريديم . چون احساس كردم خوشت مياد هر چيزيو هل بدي. از روروئك گرفته تا صندلي و هرچيزي كه فكرشو بكنين كه ميشه هولش داد مثل گاري شما هل ميدادي. ولي كالسكه اي كه برات خرديدم چون سبك بود نميشد به راحتي هلش داد چون احتمال واژگوني داشت . بخاطر همين شما هم تونستي مهارت هل دادن چيزي كه نميشه بهش تكيه كردو وزنتو روش بندازيو ياد گرفتي و اينجوري شد كه تونستي خودت راه بري.

فدات بشم از اون شب اونقدر خوشگل راه ميري ......دور ميزني مسير عوض ميكني . ولي تعداد دفعاتي كه راه ميري توي روز زياد نيست. بيشتر ترجيح ميدي به ديوار يا مبل يا هرچيز ديگه اي تكيه داشته باشي و راه بري و وقتي مجبور ميشي دستتو ول ميكني و خودت راه ميري. هنوز انگار درست و حسابي ترست نريخته.

تازه ترجيح ميدي وقتي خودت بلند ميشي ميايستي( يك هفته اي هست كه خودت به تنهايي و بدون تكيه به جايي از روي زمين بلند ميشي و ميايستي) مارو صدا ميكني كه انگشتمونو بگيري و راه بري.

ولي ديشب همينجور كه داشتي منو دور آشپزخونه ميگردوندي بااين روش، يكدفعه صداي تبليغ تلوزيون اومد( آخه شما تبليغات تلوزيوني كه حالت كارتوني دارن رو خيلي دوست داري) يكدفعه دست منو ول كردي و سعي كردي بدويي بري جلوي تلوزيون.......عزيزم كلي ذوق زده شدم............

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)