ترانهترانه، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 18 روز سن داره

روياي زندگي مامان و بابا

داستان روز زن توی شرکت

1392/2/25 14:04
نویسنده : نرگس
1,735 بازدید
اشتراک گذاری

امسال روز تولد حضرت فاطمه روز زن و روز کارگر روی هم افتاده بود یعنی 11 اردیبهشت. از اونجا که روز کارگر روز کاری محسوب نمیشه من موندم خونه که پیش شما باشم و به خاله فائزه زحمت بیخودی ندم ولی چون شرکتمون مطابق روال هر سال برنامه برگزار میکرد تصمیم گرفتم برای برنامه برم شرکت و تو رو هم با خودم ببرم.برنامه ساعت 14:30 شروع میشد ولی من تا آماده شم و برم ساعت 16 رسیدم دم در شرکت . خاله فائزه زحمت کشید و من و شما رو رسوند و منتظر موند که کارمون تموم شه.

منم تو رو بردم داخل و شرکت و همکارا کلی تو رو تحویل میگرفتن و تو هم مثل همیشه اصلا غریبی نکردی و میخندیدی........تا اینکه خاله مهسا اومد و تو راحت رفتی بغلش ( اولین بار بود که میدیدیش ولی راحت رفتی بغلش ) و با هم رفتیم توی سالن رستوران که مراسم برگزار میشد. آخرای مراسم بود و اسامی اکثر خانما رو داده بودن که من و شما و خاله مهسا رفتیم رستوران......خاله جونات کلی لطف داشتنو از دیدنت کلی ذوق کردن که همون موقع اسم منو  خوندن و رفتم کادومو گرفتم ( 400 هزار تومان کارت پول و یک بن خرید 50 هزار تومانی هایلند ) بعدشم مدیر عامل آقای مهندس رجبی لطف کردن و یک بن خرید هم به شما کادو دادن..نیشخند

بعدم شما رو بغل کردن ولی شما اونجا یکم غریبی کردی ..........معاونت طراحی مهندسی و معاونت منابع انسانی هم اونجا بودن و شما رو تحویل گرفتن راستشو بخوای اصلا فکر نمیکردم که اینقدر همه لطف داشته باشن و از همکارای خوبم گرفته تا مدیر عامل و معاونت شمارو دوست داشته باشن.

بعد از مراسم که با دوستای خوبم چند تا عسک گرفتیم که میزارم توی ادامه مطلب.......

 

تو توی بغل خاله شکوه ( دوست و همکار خوبم توی بخش برق)

 

تو توی بغل خاله هانیه ( دوست و همکار خوبم توی بخش تحقیق و توسعه )

 

از سمت راست خاله زهره که یک نینی کوچمولو توی دلش داره ( دوست و همکار خوبم توی بخش برق )

خاله مهسا ( دوست و همکار بسیار بسیار بسیار خوبم توی بخش خودمون بخش سازه که کلی زحمتامون گردنشه )

 

بازم دوست و همکار خوبم خاله هانیه

 

منو هم که میشناسی که

 

اینجا روی صندلی من نشستی .........فدات شم یادته پارسال توی دلم بودی که وقتی روی این صندلی مینشستم تو شروع میکردی به لگد زدن که چرا جامو تنگ کردی؟چشمک

 

مثل همیشه اول تلفنو برای بررسی و خرابکردن انتخاب میکنی

 

 

اینم هدیه ای که مدیر عامل محترم بهت دادن

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)