حرف هاي مادرانه (1)
سلام ترانه زندگي مامان و بابا خوبي عزيز دلم؟ دلم براي شنيدن صداي قلبت تنگ شده گلم. همش نگران سلامتي تو هستم. الان ساعت 15:45 هست و خوابم مياد و سرم هم كمي درد ميكنه. منتظرم ساعت 16 شه كه بابا جون راه بيافته بياد دنبالم. همش دو روز ديگه از روزهاي كاري سال 90 باقي مونده شنبه و يكشنبه. بعدش ديگه راحت ميشيم تا 14 فروردين. عزيز دلم سال 90 براي من و بابا جونت سال خيلي عجيب و دوست داشتتني اي بود. سال 90 خدا يك فرشته كوچولو تو دل من گذاشت كه خيلي دوستش دارم. عزيزم من و بابا زندگي خوبي تا حالا با هم داشتيم كه اون رو مديون مهربوني ها و گذشت هاي بابايي ميدونم. زندگي پر از فراز و نشيب هست كه به نظر من براي خوشبخت بودن بايد علاوه بر پشت سرگذاشتن اونها، ب...
نویسنده :
نرگس
16:10