ترانه ای برای ترانه و همسرم
امروز دلم خیلی گرفته بود این ترانه رو برای ترانه و همسر عزیزم گفتم بعدم تصنیفشو تا خونه تو دستگاه ماهور برا خودم خوندمو گریه کردم این هفته که ندیدمشون دارم دیونه میشم دلم خیلی هواشونو کرده دوست دارم خوششون بیاد
تو بدین شکر دهانی، چه کنم نامهربانی دل من چو سنگ خارا، نبود که میشکانی
نروم زکویت ای دوست، و گرم زخود برانی شکنم غرور خود را، به امید همزبانی
تو دگر چه خواهی از من، که شکستم و گسستم بنمانده هیچم الا ، به جز آنکه بی زبانی
نروم به جای دیگر، که دگر نمانده جایی به جز از در محبت، اگرم ز در نرانی
من بی قرار دلخون، چه کنم که بر نگردد نگهت ز چشم مجنون، چه کنم نامهربانی
بابایی- سه شنبه 18و45 دقیقه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی