ترانهترانه، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره

روياي زندگي مامان و بابا

عسکای ترانه توی نیمه اول ماه هفتم زندگیش

      اینجا ترانه خانم روی مبل عروس و داماد نشسته....عروسی نوه عمه بابایی هست.   اینجا شما آماده بودی که بریم واسکن بزنیم.   باباااااااااااااااااااا باکلااااااااااااااااااااااااااااااااااس پا رو پا میندازی     ترانه بعد از واسکن.............اینجا داری سوپ میخوری .. شیشه شیرت شیشه ای هست و یکم سنگینه ولی سعی میکنی نگهش داری   اینجا دیگه سنگینی کرده و سوپ نمیره توی دهنت     وای فدای دخمل کچلم بشم که گل سر هم زده     اینجوری پاهاتو روی هم میندازی و وقتی با تکونای...
22 بهمن 1391

عکسای ترانه توی هفته اول بهمن 91

  ترانه جونم هفته اول بهمن یبوست داشتی و خیلی بیحال بودی... این عکسا مربوط به اون موقع هست وقتی داشتم نگاهشون میکردم کلی دوباره دلم گرفت .... البته خداروشکر الان خوب خوب هستی.   الهی فدای معصومیتت بشم. این اسباب بازیو عمه زینب برات آورده. خیلی دوستش داری و باهاش بازی میکنی.   حتی توی خندهات هم معلومه که حالت خوب نبوده.           من عاشق اینم که کف پاهاتو به هم میمالی   اینم یک ژست تبلیغاتی   فدای چشمای نازت بشم &nb...
7 بهمن 1391

عکس های دهه آخر دی 91 از ترانه خانم

  من عاشق این خنده هاتم. طبق معمول خاله فائزه داشت میخندوندت و من ازت عسک میگرفتم   بقیه عکساتو خاله هات میتونن توی ادامه مطلب ببینن.......     این لباستو خیلی دوست دارم خیلی بهت میاد. حیف که دیگه داره کوچیک میشه   عزیزم خیلی بدت میاد روی شکمت بخوابی.........آخه چرا ؟   اینجا هم بازم طبق معمول با خاله فائزه در حال پرو لباساییت بودیم که احتمال میدادیم اندازت شده باشه..فدای تو با این روند رشدت ماشاالله   خیلی باباییو دوست داری و وقتی باهات بازی میکنه کلی بهش میخندی   از بس که سعی داشتی عروسکتو بخوری و نمیتونستی بابایی کمکت کرد و کلی شرو...
7 بهمن 1391

بازم عسک از ترانه گل

ترانه خوشگلم این عکسا مربوط به روز اربعین یعنی 14 دی هست که توی خونه مامان جون فاطمه ازت گرفتم. لباس مشکیت هم یک سارافون با زیر سارافونیه که مامان جون طاهره برات دوخیده.     اینجا به مبل تکیه داده بودی و مامان جون فاطمه داشت باهات حرف میزد و تو هم با دقت گوش میدادی..   اینا هم عکساییه که روز 15 دی خونه مامان جون طاهره ازت گرفتم.       دیشب من و بابایی تصمیم گرفتیم ببریمت حمام چون خیلی کفیث شده بودی. بعد از حمام ازت کلی عکس گرفتیم. تو اونقدر توی حمام بامزه توی وانت میشینی و لبه های وان رو با دستت نگه میداری که نیافتی که نگو...........قربون گرد و گلوله ...
19 دی 1391

عکسای ترانه از اول دی تا امروز 13 دی

فدای ترانه خوشگلم بشم. سه تا النگو که توی دست راستته مامان جون فاطمه و باباجون علی و عمه زینب برای تولدت بهت هدیه دادن دستشون درد نکنه دستبندی که دست چپت هست من با یکسری از کادوهای نقدی دوستا و فامیلا برات خریدم. مبارکت باشه.   فدای خنده هات بشم که ماهیییییییییییییییییییییی       وقتایی که سرحالی و داری باز میکنی همش به بالای سرت نگاه میکنی ...اینجوری نمیدونم دنبال چی میگردی شایدم یک مدل لوس شدنته.فدای چشمات   اینجا توی تخت و پارکت عروسکات رو بقل کردی و خوابیدی   دو ماهی هست که بصورت حرفه ای دستاتو بررسی میکنی و دقت به خرج میدی . همیشه دوست داشتم از...
13 دی 1391

5 ماهگیت مبارک دختر نازم

ترانه خانمم امروز پنج ماهت تموم شد. اینم از عکسای امروزت   ترانه خانم شما از چهار ماهگی میتونستی بدون کمک چند لحظه بشینی ولی در عرض این دو سه روز اخیر کلی پیشرفت کردی که بالاخره امروز چند بار که نشوندمت میتونستی دقیقه ها بشینی و خودت تعادل خودتو حفظ کنی. منم کلی ازت فیلم و عکس گرفتم.   اینجا خاله فائزه نشونده بودت روبروی خودش و باهات بازی میکرد و تو قهقهه میزدی و وقتی بازی رو قطع میکرد با خنده منتظر میموندی که بازم ادامه بده...... اینم عکس لحظه ای که با شیطنت داری نگاهش میکنی و منتظر بازی هستی......فدای طرز نگاهت بشم دختر گلم       ...
8 دی 1391