ترانهترانه، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 2 روز سن داره

روياي زندگي مامان و بابا

دختر گلم عيدت مبارك

سلام دختر عزيزم خوبي؟ خيلي دلم براي شنيدن صداي قلبت تنگ شده . دوست دارم صداشو بشنوم تا خيالم راحت شه كه سالمي. اين روزها خيلي استرس دارم . خيلي برات دعا ميكنم. هنوز تكون خوردنت رو حس نكردم . ديشب توي اينترنت با بابايي سرچ كرديم نوشته بود براي بارداري اول زودتر از هفته هاي 18 تا 22 ممكنه حس نشه . يكم خيالم راحت شد. اميدوارم زودي اين تكون خوردنهاتو حس كنم . عزيز دلم پنج شنبه شب با مامان جونت و خاله هات و بابايي رفتيم برات يكسري زيرپوش ديگه خريديم. مباركت باشه گلم. حتما خيلي بهت مياد. در مورد كالسكه هم تحقيق كرديم و از خانم فروشنده توضيح خواستيم. كالسكه اي كه معرفي كرد خيلي خوشكل بود و جمع و جور ميشد. ديروز هم خودم رفتم توي سايت همون...
28 اسفند 1390

حال و هواي عيد

سلام عسل ماماني خوبي؟ عزيز دلم ديشب چهارشنبه سوري بود و من و بابايي خيلي نگرانت بوديم . به خاطر همين زود از سركار رفتيم خونه تا به سرو صداهاي فشفشه ها و ترقه ها نخوريم. بعدشم با بابايي يك يخچال تكوني اساسي كرديم. جات كه خالي نبوده ولي ديروز با اينكه كار زياد داشتيم ولي خيلي خوش گذشت. امشب هم سور نوه عمه بابايي دعوتيم و من طبق معمول نميدونم چي بپوشم. خيلي دوستت دارم. بوس ...
24 اسفند 1390

سلام دختر قشنگم

عزيزم خوبي؟ گلم خيلي بزرگ شديااااااا......داري ميري توي 20 هفتگي. فدات شم ديشب داشتيم با بابايي ميخونديم كه تو الان چه شكلي هستي.....نوشته بود 250 گرم وزن داري و 15 سانتي متر قد. ولي چهارشنبه هفته پيش خانم دكتر سونوگرافي بهم گفتن كه 17 سانتي متر قد داري و 240 گرم وزن. فداي تو دختر خوش هيكل و خوش تيپم بشم. عزيز دلم امشب چهارشنبه سوري هست. من وبابايي هم از ترس اينكه تو از صداي طرقه هايي كه مي تركه بترسي و آرامشت به هم بخوره ميخوايم زودي بريم خونه تا كمتر اين سر و صداها رو بشنوي. راستي عسل ماماني بابايي اونقدر زرنگ شده و دست پختش خوب شده كه نگو . پريشب من و بابا با هم رفته بوديم شهروند كه براي عيد مواد غذايي بخريم. وقتي رسيديم خونه ساع...
23 اسفند 1390

سلام دخمل عزيزم

سلام عزيز دل ماماني خوبي؟ فدات شم الهي خيلي دوستت دارم . عزيز دلم از چهارشنبه حسابي افتادم دنبال پيدا كردن اسم خوشگل براي دختر خوشگلم... از همكارام كه باهاشون دوستم گرفته تا دوستاي خانوادگيمون از همه نظر سنجي كردم و پرطرفدارترين اسمها رو انتخاب كردم حالا مونده تصميم نهايي كه من و بابايي بايد بگيريم.. كاش ميتونستم از تو هم نظر بپرسم . راستي فكر كنم خيلي بزرگ داري ميشيااااا.....براي خودت خانمي شدي عزيزم...از روي اندازه شكم مامانت معلومه كه خانم شدي و بزرگ. من و بابايي خيلي دوستت داريم...بووووووووووس   ...
21 اسفند 1390

سلام دخمل گلم

سلام دخترم...........خوبی گلم؟فدات شم دیروز من و بابایی رفتیم پیش خانم دکتر قربانی و فهمیدیم که تو دختری...........عزیزم خیلی دوستت دارم. دیگه میتونم با خیال راحت برات خرید کنم. توی این چند روز هم اسمتو انتخاب میکنیم..... ...
18 اسفند 1390

سلام عزيزكم

سلام عسلم خوبي ماماني؟ قربونت برم الهي ...فدات شم گلم خيلي وقت بود نيومده بودم اينجا سر بزنم..ببخشيد خيلي درگير بودم.مي دونم كه نميدوني ولي حالم اصلا خوب نبود. از سركار كه ميرسيدم خونه به قدري خسته بودم و سردرد داشتم كه ميخوابيدم  بابايي برامون شام ميپخت و بيدارم ميكرد كه شام و قرصامو بخورم و دوباره بخوابم تا صبح كه دوباره ميخوام برم سركار......ميدونم كه تو هم اگر بيشتر از من اذيت نشده باشي كمتر اذيت نشدي...ببخشيد گلكم..اگر مجبور نبودم اين ظلم رو نه به خودم ميكردم نه به اميد زندگيم كه تو باشي... عزيز دلم حالت تهوع شديد داشتم توي كل روز و شب ها خستگي و خواب آلودگي زياد..به قول خاله هاي نيني سايتيت كه خيل...
16 اسفند 1390

تشكيل شدن قلب نازت

سلام عزيز دلم خوبي؟ فدات شم الهي كه براي خودت خانمي شدي........ههههههه شوخي كردم ماماني شايدم براي خودت مردي شدي. پنج شنبه گذشته با بابايي رفتيم پيش خانم دكتر قرباني و ايشون صداي قلب نازتو براي من پخش كردن....خيلي تند تند ميزد 147 تا توي دقيقه. فكر  كنم كلي عجله داشتي و كلي بدوبدو ميكردي......الهي قربون هيكل ناز و كوچولوت برم كه 14.25 ميليمتر شده بود..تازه جمجمت هم داشت تشكيل ميشد..وااااااي خيلي دوستت دارم گلم.....الان كه دارم برات مينويسم 8 هفته ات تموم شده و وارد هفته نهم شدي....يعني امروز 57 روز از بارداري مامانت ميگذره...خيلي خيلي دوستت دارم...عزيز دلم پا قدمت خيلي خوبه گلم ديشب رئيس بابايي بهش زنگ زد و خبر دادن پاداش رو به...
11 دی 1390

سلام عزيز دلم

سلام گلم.. خوبي؟تعريف كن ببينم اون جا تنهايي خوش ميگذره؟ خبري ازت نيست؟ منم خوبم ماماني......چند روزه خيلي شكمو شدم و دلم غذاهاي خوشمزه ميخواد....فكر كنم تو هم همينطوري نه؟ ديشب با  بابايي لوبيا پلو درست كرديم و با سالاد شيرازي خورديم.....خيلي چسبيد.....اونقدر دوست داشتم كه تا موقع خواب به محض اينكه معدم جا باز ميكرد ميرفتم دوباره ميكشيدم و ميخوردم... اميدوارم براي تو هم خوشمزه بوده باشه... عزيزم پنج شنبه با بابايي رفتيم سونو ولي تو رو نديدم ...خانم دكتر گفتن كه 5 هفته و 5 روز از عمر كوچيكت ميگذره و زوده براي رونمايي....هههههههه گفت دوهفته ديگه دوباره برم كه مطمئن باشيم قلبت تشكيل شده.....فدات شم گلم......خيلي دوست...
28 آذر 1390

وقتی اولین بار سه تایی با هم رفتیم دکتر

سلام رویای کوچولوی من.. خوبی گلم؟ از وقتی اومدی تو دل مامانی خیلی من و بابا خوشحالیم.. شنبه هم که با هم سه تایی رفتیم دکتر. خانم منشی باباتو راه نداد بیاد تو...آخیییییییی....انشاالله دفعه بعد باباتم بتونه بیاد. رفتیم تو وقتی نوبتمون شد و جواب آزمایش رو نشون خانم دکتر دادیم..خانم دکتر کلی تبریک گفتن بهمون و گفتن معلومه که نی نی خوب چسبیده به دلت....هههههههه....فدات شم خیلی باحالی. بعدشم عکس کوچولوی تو رو که شبیه یک توپ بودی توی مانیتور دیدم .......خیلی ناز و کوچولو بودی.. خیلی دوستت دارم عزیز دلم....خانم دکتر بهم گفت که سه شنبه هفته دیگه برم و صدای قلب کوچولوتو ( اگر خدا بخواد ) بشنوم..خیلی منتظر اون روز هستم... الان...
14 آذر 1390

خوش اومدی رویای کوچولوی من

سلام عزیز دلم ........خوبی مامانی؟ پنج شنبه صبح با بابایی رفتیم آزمایشگاه نیلو آز خون دادم..... هردومون خیلی استرس داشتیم که ببینیم تو هستی یا نه عزیزم........ ولی بالاخره ساعت حدود 12:10 بود که نتیجه رو دیدیم و کلی ذوق کردیم......بابایی اشک ذوق تو چشماش جمع شده بود...از دیروز نمیگذاره دست به چیزی بزنم... خیلی دوست دارم بدونم که دختری یا پسر ........عزیزم خیلی دوستت دارم..   ...
11 آذر 1390